از سارا رحمانی نهوجی
سالها بود دیگر از کوچه عبور نمیکرد. طاقت دیدن آن درخت که رویش اولِ اسمشان و یک قلب کجومعوج که یک تیر از وسط آن میگذشت را کنده بودند، نداشت اما نمیدانست که حالا سالهاست جای آن درخت را یک تیر سیمانی گرفته است که نمیشود پایش عهد و پیمان بست و رویش قلب کشید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.