از حمید شهیری

درمانده شده بود، فوج فوج آدم‌ها در صف بودند. می‌ترسید آب رودخانه کفاف این همه آدم را ندهد. آدم‌های زیادی را غسل تعمید داده بود. حالا می‌دانست باید تمام زمین را غسل دهد و این از توانش خارج بود. یحیی خدای دیگری را فریاد زد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید