از مژگان شعبانی
«صبر، به امید وقوع یک معجزه»
این عمل در ذاتش ریشهای عمیقا مذهبی دارد. اما انسان، به امید رهایی، طی هزاران سال، آنقدر صبور بودن را تکرار کرد که برایش به عادتی جدانشدنی بدل شد و او ناتوان از ترک عادتهایش، دیگر برای همهچیزِ زندگی صبر کرد، حتی برای خود زیستن. ما حتی برای آنچه حقمان بود هم صبر کردیم؛ صبر کردیم تا زمانش برسد و آنقدر به انتظار نشستیم که نفهمیدیم کِی چایمان از دهن افتاد بیآنکه حتی جرعهای از آن نوشیده باشیم؛ و آنقدر به انتظار بزرگشدن ماندیم که نفهمیدیم، پیر شدهایم. ما برای رویاهایمان و برای آن شنبهای که هرگز نمیرسد و حتی برای یک روز بهتر، هرروز را تلف کردیم و هیچوقت نفهمیدیم که چرا از میان صدوبیستوچهار هزار تن، ما تنها رسم ایوب بودن را مشق کردیم. یادمان رفت که از قدیم گفتهاند:
«گر صبر کنی، زِ غوره حلوا سازم.»
حالا سالهاست که تاکستانها خشکیدهاند و ما همچنان صبورانه به انتظارِ حلوایمان، صبر میکنیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.