از حمید شهیریفروردین 14, 1399/در داستانک/توسط nasknashrیوسف بارعام داده بود تا خوابها تعبیر کند. نوبت به من که رسید برایش آنچه در خواب دیده بودم را گفتم. وحشت کرد و از میان دیوارها گذشت. ستونهای کاخها فروریختند و آسمان سیاه گشت. خوابهایم رنگ خرافات به خود گرفته بود. https://naskpub.ir/wp-content/uploads/2020/02/nask-logo-png-300x138.png 0 0 nasknashr https://naskpub.ir/wp-content/uploads/2020/02/nask-logo-png-300x138.png nasknashr2020-04-02 17:27:292020-04-02 17:27:29از حمید شهیری
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.