از حمید شهیری
ژولیدهام، مدتی است که حتی به آینه نگاه نمیکنم. وقتی سوار اتوبوس میشوم بازهم ژولیدهام با هر حرکت اتوبوس به سمتی متمایل میشوم. جوان از روی صندلی برمیخیزد و جایش را به من میدهد وقتی روی صندلی مینشینم دلم هری میریزد تازه میفهمم پیر شدهام.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.