درمانده شده بود، فوج فوج آدمها در صف بودند. میترسید آب رودخانه کفاف این همه آدم را ندهد. آدمهای زیادی را غسل تعمید داده بود. حالا میدانست باید تمام زمین را غسل دهد و این از توانش خارج بود. یحیی خدای دیگری را فریاد زد.
چند وقتي میشود كه سرما خوردهام. همه به اين باور رسيدهاند. حتي دكترها، اما هيچكس نميداند اين سرماست كه تنهاش به تنهام برخورد كرده. نمیدانم شايد قسمتی از قطب شمال را در دست راست و قطب جنوب را در دست چپ گرفتهام اما چه سرمای سختی است در اوایل مرداد.
همیشه با خودم فکر میکردم که کدامیک زودتر فراموش خواهد کرد؛ آن کسی که دیگری را ترک کرده است، یا آن که ترک شده؟! برای من که فرقی نداشت. من هیچکدامتان را فراموش نکردم؛ نه تو را که بهخاطر او ترکت کردم و نه او را، که حالا سالهاست من را ترک کرده است.
از حمید شهیری
/در داستانک/توسط nasknashrدرمانده شده بود، فوج فوج آدمها در صف بودند. میترسید آب رودخانه کفاف این همه آدم را ندهد. آدمهای زیادی را غسل تعمید داده بود. حالا میدانست باید تمام زمین را غسل دهد و این از توانش خارج بود. یحیی خدای دیگری را فریاد زد.
از سارا رحمانی نهوجی
/در داستانک/توسط nasknashrچند وقتي میشود كه سرما خوردهام. همه به اين باور رسيدهاند. حتي دكترها، اما هيچكس نميداند اين سرماست كه تنهاش به تنهام برخورد كرده. نمیدانم شايد قسمتی از قطب شمال را در دست راست و قطب جنوب را در دست چپ گرفتهام اما چه سرمای سختی است در اوایل مرداد.
از مژگان شعبانی
/در داستانک/توسط nasknashrهمیشه با خودم فکر میکردم که کدامیک زودتر فراموش خواهد کرد؛ آن کسی که دیگری را ترک کرده است، یا آن که ترک شده؟! برای من که فرقی نداشت. من هیچکدامتان را فراموش نکردم؛ نه تو را که بهخاطر او ترکت کردم و نه او را، که حالا سالهاست من را ترک کرده است.